1- تولد: حدود سال 1263 یا 1264 ق.
2- ورود به مکتب: از سال 1271 تا 1273 ق، از 7 تا 9 سالگی، به مدت 2 سال با همکاری پدر.
3- محضر پدر: از سال 1273 تا 1277 ق، از 9 تا 13 سالگی به مدت 4 سال.
4- رفتن از درچه به حوزه اصفهان: از سال 1277 تا 1289 ق، از 13 تا 25 سالگی، به مدت 12 سال.
5- عزیمت به حوزه علمیه نجف: از سال 1289 تا 1303 ق، از 25 سالگی تا حدود 39 سالگی، به مدت حدود 14 سال.
6- بازگشت از نجف به حوزه علمیه اصفهان: در سال 1303 ق، ( از تولد تا بازگشت از نجف و ورود به حوزه علمیه اصفهان با محاسبه دقیق ماهها؛ 40 سال ) .
7- شهادت : در سال 1342 ق، روز جمعه 28 ربیع الثانی در 80 سالگی.
در یک خانه محقر و ساده روستایی، ولی غرق صفا و روحانیت نوزادی که چند روز بعد محمدباقر نامیده شد، به دنیا آمد.
کودک که در کنار پدری روحانی و مادری مجتهده پرورش می یافت، در همان سالهای اول زندگی درایت و فراست و روشن ضمیری خود را به والدینش نشان داد.
تیزبینی و ذکاوت او از یک سو و بیان شیرین و دلربایش از سوی دیگر بستگان و نزدیکان و حتی همسایگان را هر روز بیش از روز پیش به خود جلب و جذب می کرد و این باور را در آنها استحکام می بخشید که این کودک نابغه، از نوادر دوران خواهد بود وقتی که در هفت سالگی در درچه به مکتب خانه ملامحمود قدم گذاشت، معلم تیزبین، از همان روزهای اول، آثار نبوغ و درخشندگی را در چهره کودک بوضوح دیده بود و بارها به پدرش آیت الله سید مرتضی گوشزد کرده بود که به این کودک عنایت خاص داشته باشد و در قدر و منزلت او را بزرگ بشمارد، و با لحنی صریح به وی گفته بود که او از نظر حافظه و استعداد بر همه فرزندانت، که بر دودمانت برتری دارد و آینده اش بسیار درخشان است.
او در نزد پدر ادبیات عرب را تا حد بالایی فرا گرفت و به آموختن فقه و اصول روی آورد و طولی نکشید که به خواست پدر به حوزه علمیه اصفهان پا نهاد و زیر نظر برادر بزرگش سید محمدحسین به تحصیل خود ادامه داد.
نوجوان سیزده ساله به حوزه علمیه اصفهان راه یافت.
سید محمدباقر که هنوز نوجوانی بیش نبود و 13 سال بیشتر نداشت، خیلی زود به عنوان یکی از طلبه های مستعد شهرت یافت.
به هر علمی از علوم حوزوی که وراد می شد در اندک مدتی تا به حد تخصص و استادی در آن به پیش می رفت.
او در صرف و نحو، بدیع و بیان، فصاحت و بلاغت، ریاضی، تفسیر قرآن و نهج البلاغه، حساب و هندسه، شعر و ادب، هیأت و نجوم و علم طب و ... از اساتید بزرگ و فن بهره های وافر برد و بویژه در فقه و اصول، فلسفه و عرفان با بهره مندی از محضر اساتیدی چون آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی، آقا میرزا محمد حسن نجفی و آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی و دیگران به درجات عالی دست یافت و در حالی که کمتر از 25 سال داشت، خود یکی از استادان سرشناس و پر کار حوزه علمیه اصفهان گردید.
در هر حال، پس از کسب مراتب عالی در رشته های فوق، حس کرد که حوزه علمیه اصفهان دیگر عطش او را فرو نمی نشاند و لذا جوان 25 ساله به رغم شرایط بد مالی و سختی های فراوان ، رهسپار نجف شد.
در نجف به محضر اساتید بزرگ راه یافت و بیش از چهارده سالی متوالی در کلاسهای درس اساتیدی چون میرزا محمد حسن شیرازی مشهور به میرزای بزرگ (مجدد)، سید حسین ترک کوه کمره ای و حاج میرزا حبیب الله رشتی زانوی ادب زد و با اندوخته های گران از علم و معنویت به وطن باز گشت.
پرهیز از عناوین
در جلسات عمومی و سخنرانی که علامه حضور داشت، گوینده و خطیب حق نداشت از علامه تعریفی کند، زیرا او وسط کلام گوینده و با بیان بلند طوری که همه بشنوند، اعتراض می کرد.
در نامه هایی که به رؤیت علامه می رسید و یا در استفتائات، حق نداشتند القاب و عناوین برای او ذکر کنند، مگر آنکه نویسنده نا آگاهانه چنین کرده باشد.
او معتقد بود که ذکر این عناوین هم کاغذ و مرکب اضافی مصرف کرده و هم وقتی را که صرف نوشتن و خواندنش شده، از بین برده است. خود نیز در گفتار و نوشتار این قبیل مسائل را کاملاً رعایت می کرد.
ساده زیستی
در مورد راضی بودن به رضای حق و ساده زیستی و قناعت علامه فقیه سید محمدباقر درچه ای همین بس که در زمان طلبگی و تحصیل در نجف اشرف برای خوراک و امرار معاش سالها از تربچه های دور ریز کشاورزان و گیاهان بیابان ارتزاق می کرد و نه تنها لب به ناشکری نگشود که دائم به حمد و ثنای الهی مشغول بود.
نهی از منکر
در حضور او تمام افراد نهایت احتیاط را داشتند که برخلاف مبانی اسلام یا به زیان جامعه مسلمانان سخنی نگویند.
بخصوص اهل وعظ و خطابه جرأت نداشتند در حضور او حدیث ضعیف و یا مطلبی بی ریشه نقل کنند؛ زیرا در این صورت قطعاً با فریاد و پرخاش علامه روبرو می شدند.
حکایات پرخاشها و اعتراضهای او در وسط سخنرانی سخنرانان و وعظ واعظان، مشهور و هنوز نقل مجالس است و یا بر خوردهای بی پروا نسبت به خلافکاری بعضی از مسئولان مملکتی معروف و مشهور است.
همه جا خدا
توجه و اعتماد به خداوند و حاضر و ناظر دانستن او در تمام حالات، از امتیازات بارز او بود؛ و اگر برخی به حرف می گویند ، او در عمل کاملاً خود را در محضر خدا می دید و در تمام اعمال و گفتار چنان می نمود که در محضر خدا و روبروی او نشسته است، و به خاطر همین خصلت او بود که شاگردانش می گفتند، دیدن علامه درچه ای، امام صادق (علیه السلام) را به یاد می آورد.
ارادت به اهل بیت - ع
علامه سید محمدباقر درچه ای همچنین به شکل کم نظیری، عاشق و دلباخته ائمه معصومین (علیهم السلام) بود و در تمام حالات و به هنگام هر مشکلی با استعانت از خداوند به آنان متوسل می شد و آنان را شفیع قرار می داد و مشکل هم نمی ماند، بلکه راه به بهترین وجه هموار و موضوع حل می گردید.
او در جلسات عمومی و خصوصی تا زمانی که سؤالی از او نشده و یا بحثی به پیش نیامده همچنان ساکت بود و حتی ذکری از اذکار و اوراد بر لب نداشت، ولی به هنگام نشست و برخاست و کارهای شخصی، آیه متناسبی از قرآن می خواند و یا نام یکی از ائمه معصومین (علیهم السلام) را می برد.
علمای هم عصر و نزدیکان بارها نقل کردند، که علامه در مواقع خاص جمله « یا صاحب الزمان ادرکنی» و یا «یا حجت الله ادرکنی» را چنان بیان می داشت، گو انکه در مقابل و در حضور آن حضرت است که همه ناظرین و شنوندگان را متوجه آن حضرت می کرد.
قدرت بیان و حافظه
مرحوم علامه در محاورات و گفتگوهای علمی؛ تمام گفتارش منطبق با قواعد منطق، معانی بیان و دستورات ادبی بود و اگر کسی می پرسید که مثلاً این جمله از کلام شما، با کدام یک از قواعد عربی یا دستورات فارسی منطبق است، بلافاصله جزء به جزء جملات را با قواعد دستور زبان عربی یا فارسی تطبیق می داد و همه را به اعجاب وامی داشت.
هر مطلب دقیق علمی، اگر چه شامل دهها فروع پیچیده و متوالی هم می بود، همه در ذهن او چنان نقش می بست که آن مطالب همیشه در مقابل دیدگانش قرار داشت و کاملاً نسبت به آن حضور ذهن داشت، بخصوص بعد از مراجعت از نجف و اشارت مولاعلی (علیه السلام)، قوه حافظه و ادراک او چشم گیرتر و اعجاز آمیزتر شد.
در تألیف و تصنیف، عمده وقت نویسنده معمولاً برای یافتن مدارک و مأخذ صرف می شود، و علامه از مأخذ و منبع حافظه اعجاز انگیزش بهره می گرفت و مطلب را بسرعت تحلیل کرده و رد می شد.
لذا مدت کوتاهی پس از بازگشت از نجف به فکر تألیف افتاده و با آنکه فقط حدود 7 سال به این کار ادامه داد، آثار گرانبها و ارزشمندی از خود به جای گذاشت که اگر امروز بخواهند آن خطوط ریز دست نویس را تایپ کرده، به چاپ برسانند، شاید به بیش از شصت جلد کتاب به قطع وزیری و هر یک حدود ششصد صفحه بالغ شود.
مرحوم علامه فقط چند سال به طور جدی دست به کار نوشتن و تدریس شد، ولی از سال 1310 قمری تا پایان عمر کمتر به نوشتن پرداخت؛ چرا که حوزه درسش هر روز پر بار تر و پر جمعیت تر از روز قبل می شد و تدریس دروس متعدد (تمام رشته های حوزوی) اوقات او را تماماً پر کرده بود و زمان اندکی را که به جای می ماند, طبق برنامه دقیق به جواب استفتائات، امور سیاسی و اجتماعی می پرداخت و بنا به گفته خودش تمام هم و غمش را روی تربیت و تعلیم طلاب گذاشته بود.
آیت الله شهید اشرفی اصفهانی فرمودند:
باعث نگرانی و جای سؤال است که چرا آثار آیت الله العظمی سیدمحمدباقر درچه ای مهجور مانده است.
آثار به جای مانده عبادت است از:
هیجده جلد که هر یک از این مجلدات حجمی معادل ششصد تا هفتصد صفحه دست نویس را شامل می شود و مطالب آن با خط ریز به نگارش درآمده است، که می توان حدس زد، تمام مجلدات چاپی آن با قطع وزیری به بیش از شصت جلد بالغ شود.